یسنا تئاترمیره
عسلم واسه اولین بار رفت تئاتر، البته انقد اونجا سروصدا میکردی که هی من و بابایی نوبتی میومدیم بیرون، نفهمیدیم داستان چی شد
از بس شیطونی کرده بودی که برگشتنی تویه ایستگاه مترو رویه گردن بابایی خوابت برد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی